نکرونومیکون

این موضوعات بخش مهم کتاب نکرونومیکون است که باعث شده این کتاب مرموز و عجیب به نظر بیاید

کلیسایی که در ان این داستان اغاز شد دیگر وجود ندارد. مانند بسیاری از چیزهای دیگر در این مورد عجیب و غریب  که خیلی بی سر وصدا در 4 سال گذشته اتفاق افتاده بود این کلیسا نیز به دل فراموشی سپرده شده بود. سایمون یک راهب شده بود, یک کشیش; بعد ها یک راهب بزرگ و در نهایت حتی قبل از اینکه از دبیرستان فارغ التحصیل شود یک اسقف ویژه در کلیسای شرقی بود. نوادگان او اسلاو بودند ( از نژاد اسلاو) ( پدربزرگ و مادر بزرگش از امپراتوری اتریش-مجارستان فرار کردند), او دانش گسترده ای از چند زبان خارجی, از جمله فرانسوی, اسپانیای, ایتالیای, اسلاوینی,یونانی, لاتین و حتی ماندارین چینی به دست اورد این توانایی او را قادر ساخت تا با اشخاص بسیاری از نژاد ها و ملیت های مختلف ارتباط برقرار کند و همچنین اسرار دین و معجزه در نسخه های باستانی و کتاب های چرمی سری از بسیاری از سرزمین های فراموش شده برسی کند. به عنوان یک کشیش جوان, او خودش را به عنوان یک جن گیر در میان مردمان گرسنه و فقیر در شهر نیویورک که در همسایگی اش بودند شناساند. او چندین بار در زندگی خود با شرارت مواجه بوده است و پنهان با شیطان خودش مبارزه کرده بود,

با این حال او هنوز برای ظهور ناگهانی نکرونومیکون که در بعد از ظهری ابری در بهار 1972 قرار بود، اتفاق بیافتد، آماده نشده بود. روزی که آن دو راهب مرتد کسانی که به طور ناخواسته سایمون را قادر ساختند تا یکی از اولین انسانهایی باشد که در واقع طلسم بدنام را در دستانش نگه داشته است. مدت کوتاهی پس از آن، تیتر روزنامه ی نیویورک تایمز، نظارت بر علوم مسیحیان و سایر مقالات در سراسر کشور را وحشتناک اعلام کرد. آن دو راهب به خاطر سرقت بزرگترین کتاب نادر در تاریخ ایالات متحده دستگیر شده بودند کمی بعد آنها ارزش واقعی یکی از اموال نامشروعشان را متوجه شدند. آن جعبه پوشیده حاوی صد ها صفحه کتاب خطی نوشته شده در طوماری با دست خط شکسته به زبان یونانی بود. و این تنها یکی از صدها نسخه موجود بود و بیشتر از صد ها نسخه دیگر از آن، از دانشگاه ها و کالج های خصوصی آمریکا و کانادا به سرقت رفته بود. این دو راهب در نهایت به خاطر جرمشان زندانی شدند. و سایمون با وظیفه رمز گشایی آنچه ظاهرا یک کتاب باستانی از جادوها از قرن نهم بود تنها ماند.